۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

کورش تو آسوده نخواب


کورش تو آسوده نخواب بیدار شو که ما همه خوابیم ، کورش تو را به آن یزدان پاکی‌ که به فرمانش ظلم را ریشه کن کردی نخواب






کورش تو آسوده نخواب ، بیدار شو که ما همه خوابیم ، کورش تو را به آن یزدان پاکی‌ که به فرمانش ظلم را ریشه کن کردی نخواب ، بیدار شو یک بار دگر ملت خسته و گرسنهٔ خویش را آبادی ببخش . 
ملتت زیر سلطهٔ تازیان به راه جهل و نادانی رفتند ، کورش عصبانی‌ نشو ، میدانم كه عرب را چه به این کارها اما کورش بعد از حمله تازیان کشور ما عقب گرد داشته. 


کورش ما همه پشیمانیم اما متعصبیم به آنچه که خود به آن تعصب پشیمانیم، کورش تو که از آزادی دینی دم زدی و محبوب شدی امروز آزادی دینی گناه است. تورا به آن یگانه یزدان مقدست بیدار شو و ننگ خوارج بودن از انسانهای روشن فکر و دوستدارت را پاک کن ،



 کورش آسوده نباش که ما آسوده نیستیم ، میدانم که از دست همهٔ ملتی که حتی روز تولد و مرگ توراهم نمیدانند ناراحتی ، میدانم ناراحتی از اینکه ملتت حتی در تمام طول عمر خویش سنگهای مقبرهٔ تورا حس نکردند و در عوض سالی‌ ده بار پنجره های فولادی بارگاه امامان را طواف میکنند ، اما تو بیدار شو ؛میدانم ناراحتی مردمت به جای بوسه زدن بر مقبره ات انواع و اقسام یادگاری روی آن مینویسند. 


کوروش بیدار شو چون ما آسوده نیستیم ، کورش ، دیگر ما خواب خوابیم ؛ گرسنهٔ گرسنه ایم ؛ فقیر فقیریم ، مظلوم مظلومیم ، اما باز هم تمنای اعادهٔ کورش دیگری را نداریم . 


کورش پشیمان شدم ، تو رو خداآسوده بخواب ، بیدار نشو و به این دنیا پا نگذار چون اگر بیایی و حرفهای آزادی منش خویش را به زبان بیاوری مردم برای دیدن مراسم اعدامت هجوم می آورند و سر صبح از خوابشون میزن پا میشن میان شاید مثلا میدان سعادت آباد .


 کورش بخواب که اگر بخوابی‌ محبوب تر میمانی. بخواب که این ایرانت دیگر ایران نیست . بخواب که امپراتوری بزرگ ایران نیست ، جمهوری اسلامیست . مرز پر گهری نیست … خاکی نیست… وطنی نیست … آبی نیست… دریای کاسپین نیست دیگر… خلیج پارس کجا بود …اسمش را گذاشتند خلیج عرب طاق بستان کجا ؟ هرات کجا ؟ نخجوان و ایروان کجا ؟ آنوقت تو حرف از کانال سوئز میزنی‌ ؟ تو معبد در اورشلیم می سازی ؟


 کورش تمام شد آن همهٔ رویاهای شیرین تاریخی ما که تو آنرا به وجود آوردی تمام شد . مردم ملت نیستند ، مردم آحاد ملت است . کشورت را از دروغ و خشکسالی در امان میخواستی ؟ امروز هم خشکسالی داریم هم دروغ.


 پس کورش بخواب اما راحت نخواب چرا که در نزدیکی‌ مقبرهٔ بزرگت سدی ساختند که به زودی مقبره ات را خراب کرده تا سالیان آینده کودکان فردا حتا کورشی نشناسند. کورش مرا ببخش فقط خواستم بهت هشدار بدم که مراقب جای خوابت باش اما اینها همه واقعیتی بود که پس از ۲۵ قرن از حکومت تو گریبان مردم همان کشور را گرفته . من میروم و پنهانی به سلامتی ات شرابی‌ بنوشم . کجا میروم ؟ چرا همینجا نه ؟ کورش انگار از آن موقع تا به حال روضه میخواندم ؛ شراب حرام است مگر نمیدانی ؟ آزادی کیلویی چند ؟ میپرسی روضه چیست ؟ کورش بی‌خیال شو چون توان بازگو کردن فرهنگ امروز برایم زجر و درد آور است فقط این را بدان که شاید بعد از این نامه به همت برادران بسیجی‌ به جرم نوشیدن مخمرات و صحبت و ارتباط با طاغوت زندانی شوم .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.