۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

دانلود کتاب جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی به همراه خلاصه داستان و بیوگرافی نویسنده


جنایت و مکافات (به روسی: Преступление и наказание) نام رمانی نوشتهٔ فیودور داستایوسکی نویسندهٔ پرآوازهٔ روسی است.




خطر لوث‌شدن: آنچه در زیر می‌آید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو دهد!
این کتاب داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» را روایت می‌کند که به خاطر اصول مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است؛ زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیر منتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شوند، می‌کشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌بیند و آنها را پنهان می‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف این تصور را که هر کس را که می‌بیند به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون می‌رسد در این بین او عاشق سوفیا دختری که به خاطر مشکلات مالی خانواده‌اش دست به تن‌فروشی زده بود می‌شود. داستایوسکی این رابطه را به نشانهٔ مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده است و همان عشق، نیروی رستگاری بخش است .البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندان شدن در سیبری به این حقیقت رسید .





پایان خطر لوث‌شدن
تحلیل داستان


مضمون و درون مایهٔ کتاب تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است.


رفتار راسکولنیکف در این داستان را می‌توان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشت‌های زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است).او می‌تواند با توجه به توانایی‌هایش کار خوبی برای خود پیدا کند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی می‌کند.در حالی‌که رازومیخین وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی می‌کند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد می‌کند او از این کار سرباز می‌زند و در حالی‌که پلیس هیچ‌گونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک می‌کند


پیشینه


داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشت‌های روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان می‌نویسد ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت.


او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید.


شخصیت‌های اصلی رمان


(Raskolnikov (Rodya : قهرمان داستان، راسکلنیکف که برای آزمودن فرضیات خود درباره وجدان و طبیعت انسان مرتکب قتل می‌شود.
Alyona Ivanovna : پیرزن نزول خور که با خواهرش زندگی می‌کند و راسکلنیکف او را شپش بی فایده در اجتماع می‌داند .
Marmeladov : مارمالادف، کارمند سابق که تمام پول خانواده فقیرش را خرج مشروب کرده است و هنگامی که در اثر تصادف کشته می‌شود، راسکلنیکف از خانواد اش حمایت می‌کند .
Katerina Ivanovna : کاترینا، زنی تحصیل کرده و از خانواده‌ای اصیل است که بعد از مرگ شوهر اولش با مارمالادف ازدواج می‌کند . او از بیماری سل رنج می‌برد و شب و روز برای نجات خانواده از فقر تلاش می‌کند .
Sonia : سونیا، دختر مارمالادف که برای رفاه خانواده اش، خودفروشی می‌کند . راسکلنیکف معصومیت و پاکی او را در میابد و به اصرار او به قتل اعتراف می‌کند و سونیا او را در دوران محکومیت حمایت می‌کند و با عشق او راسکلنیکف دوباره زنده می‌شود .
Pulcheria : مادر راسکلنیکف زنی با اعتقادات مذهبی زیاد که حاضر است برای موفقیت پسرش هر کاری انجام دهد و تمام امیدهای خود را در راسکلنیکف میبیند . او در دوران محکومیت راسکلنیکف از دنیا می‌رود .
Dounia  : دونیا خواهر راسکلنیکف، دختری فداکار که قصد دارد برای رفاه خانواده و مخصوصاً برادرش با مردی ثروتمند و مغرور ازدواج کند، سویدریگایلف چند بار سعی در فریب او دارد اما موفق نمی‌شود . پس از رفتن راسکلنیکف به سیبری او با رازومیخن ازدواج می‌کند .
Svidrigailov : سویدریگایلف، مردی شهوت پرست و مرموز که گاهی دست بخشنده‌ای دارد و سرپرستی یتیمان کاترینا را برعهده می‌گیرد . او اتفاقی اعتراف راسکلنیکف نزد سونیا به قتل را میشنود و سعی می‌کند از این موضوع برای به درست آوردن دونیا بهره ببرد .
Pyotr Petrovitch Luzhin : لوژین، وکیل دادگستری و کارمند دولت که قصد ازدواج با دونیا را دارد اما راسکلنیکف از شخصیت او متنفر است و او در دیدار خود با خانواده این را نشان می‌دهد . او برای انتقام سونیا را متهم به دزدی پولهایش می‌کند .
Razumihin  : رازومیخن، دوست و هم دانشگاهی راسکلنیکف که فردی نجیب، باهوش و دوست داشتنی است . او در دوران بیماری راسکلنیکف از او حمایت و پرستاری می‌کند و بعداً با دونیا ازدواج می‌کند .
Lizaveta Ivanovna : لیزاوتا، خواهر پیرزن نزول خور که همواره آرام است . او دوست صمیمی سونیا است و تصادفاً هنگام قتل پیرزن کشته می‌شود .
Porfiry Petrovitch : پاروفیری، سر بازپرس قتل و عموی رازومیخن که با بسیاری از نظریات جدید جرم‌شناسی آشناست، او روشهای متعدد روانشناسی را برای به دام انداختن راسکلنیکف به کار می‌برد تا او را وادار به اعتراف کند .
Nikolay : کارگر نقاش ساختمان محل سکونت پیرزن که پس از پیدا کردن قسمتی از اموال پیرزن مظنون اصلی قتل می‌شود و تحت تاثیر تفکرات مذهبی شدید، به قتل نکرده اعتراف می‌کند .



فئودور داستایوسکی
(تغییر مسیر از داستایفسکی)




پرترهٔ فیودور داستایوسکی اثر واسیلی پِروف، ۱۸۷۲




فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی (زادهٔ ۱۱ نوامبر (مطابق تقویم سبک قدیم: ۳۰ اکتبر) ۱۸۲۱ - درگذشتهٔ ۹ فوریه (مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۹ ژانویه) ۱۸۸۱ میلادی). نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند.


اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.




مترجمان متفاوت نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشته‌اند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که به نظر می‌رسد آخری نزدیک به تلفظ نام او در زبان انگلیسی است و به همان شکل در فارسی ثبت شده‌است. خشایار دیهیمی در ترجمهٔ زندگینامه‌ٔ داستایوسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایفسکی» آورده‌است. نام کوچک او نیز در متون ترجمه‌شده به اشکال «فیودور» و «فئودور» آمده‌است.


زندگی 


داستایوسکی به سال 1858


فئودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در ده سالگی والدینش مزرعه‌ای کوچک در حومه شهر تولا در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستان‌ها را در این مکان می‌گذراندند.


در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانه‌روزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزده سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.


در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدری‌اش به موجب ولخرجی‌های مختلف به اتمام رسید. اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا داد.


در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه مردم فقیر را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان بزرگ روسی شد و برای خود شهرتی کسب کرد. در طی دو سال بعد داستان‌های همزاد، آقای پروخارچین و خانم صاحبخانه را نوشت.


در سال ۱۸۴۹ توسط پلیس مخفی به جرم براندازی دستگیر شد. دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت.


در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت. در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده نظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام شد.


در ۶ فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد. در بهار ۱۸۵۹ استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیکی مسکو نقل مکان کند. دو داستان خواب عموجان و دهکدهٔ اشپیانچیکوو را نوشت و به چاپ رسانید. عرض‌حالی برای الکساندر دوّم فرستاد و بدین وسیله اجازه یافت به پترزبورگ برود.


در نشریه‌ای که برادرش منتشر می‌کرد ‐ «ورمیا» ‐ شروع به روزنامه‌نگاری کرد. از ژوئن تا اوت ۱۸۶۲ به اروپا سفر کرد. داستانی به نام ماجرای بی‌شرمانه را در «ورمیا» به چاپ رسانید. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در ۱۰ ژوئیه ۱۸۶۴ «میخاییل داستایوسکی» برادر بزرگش درگذشت. در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ ماریا دیمیتریونا درگذشت.


در فاصله سال‌های ۶۴-۱۸۶۲ کتاب‌های خاطرات خانه مردگان و آزردگان را به چاپ رسانید.






اطاق مطالعه داستایوسکی.


در ۱۸۶۶ جنایت و مکافات را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را در ۲۶ روز نوشت این کار با تندنویسی «آنا گریگوریونا» انجام شد. در ۱۵ فوریه ۱۸۶۷ با آنا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. سال اول سفر را در سوئیس و سال دوم را در ایتالیا و دو سال آخر را در دِرِسدِن گذراند.


در فوریهٔ سال ۱۸۶۸ دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. نوشتن ابله را در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رسانید و همیشه شوهر را در پاییز همان سال در درسدن نوشت. در ماه سپتامبر ۱۸۶۹ دختر دومش به نام «لیوبوف» به دنیا آمد.


در ژوئبه ۱۸۷۱ نوشتن جن‌زدگان را به پایان رسانید. در تابستان همان سال پسرش به نام «فدیا» به دنیا آمد.


در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجلهٔ «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. جوان خام را در زمستان ۷۵‐۱۸۷۴ نوشت که در طول سال ۱۸۷۵ در مجله «اوتچستیه زابیسکی» انتشار یافت.


«آلیوشا» آخرین فرزندش در ماه اوت ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سه سالگی بر اثر حمله صرع در گذشت.


یادداشت‌های روزانهٔ نویسنده را طی سال‌های ۷۷‐۱۸۷۶ به همین نام در روزنامه منتشر کرد.


برادران کارامازوف در طول سال‌های ۷۹‐۱۸۸۰ به تدریج در «روسکی وستنیک» منتشر شد.


در جشن سه روزه بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی‌اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.


آثار


جلد کتاب تسخیر شدگان




بیچارگان (۱۸۴۶) ترجمه کاظم انصاری انتشارات جاودان خرد، پرویز همتیان بروجنی در کتاب شبهای روشن و پنج داستان دیگر انتشارات امیرکبیر، خشایار دیهیمی تحت عنوان بیچارگان انتشارات نی، نسرین مجیدی انتشارات روزگار
همزاد (۱۸۴۶) ترجمه ایرج قریب نشر پرسش
آقای پروخارچین (۱۸۴۶) ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه) انتشارات ماهی
خانم صاحبخانه (۱۸۴۷)ترجمه پرویز داریوش انتشارات نگاه
نازکدل (۱۸۴۸)ترجمه قاسم کبیری در کتاب شب‌های روشن و نازک دل انتشارات فردوس
شبهای سپید (۱۸۴۸) ترجمه پرویز همتیان بروجنی در کتاب شبهای روشن و پنج داستان دیگر، قاسم کبیری در کتاب شب‌های روشن و نازک دل، مرتضی مقدم انتشارات جامی
دزد با شخصیت (۱۸۴۸)ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
درخت کریسمس و ازدواج (۱۸۴۸)ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
پولزونکوف (۱۸۴۸) ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
نیه توچکا (۱۸۴۹) ترجمه محمد قاضی انتشارات نیلوفر
خواب عموجان (۱۸۵۹) ترجمه آلک قازاریان تحت عنوان رویای عموجان انتشارات جامی
دهکده استپانچیکوو (۱۸۵۹) ترجمه مهرداد مهرین تحت عنوان دوست خانواده انتشارات جامی
آزردگان و تحقیر شدگان (۱۸۶۱) ترجمه ربیع مشفق‌همدانی تحت عنوان آزردگان انتشارات صفی علیشاه
خاطرات خانه مردگان (۱۸۶۲) ترجمه مهرداد مهرین انتشارات نگاه، محمدجعفر محجوب انتشارات امیرکبیر و آمون
یک داستان نفرت انگیز(ماجرای بی شرمانه) (۱۸۶۲) ترجمه شهلا طهماسبی انتشارات فردا، پرویز همتیان بروجنی تحت عنوان یک اتفاق بسیار ناگوار در کتاب شبهای روشن و پنج داستان دیگر، مجید عقیلی تحت عنوان یک اتفاق نحس انتشارات هشت بهشت
یادداشت‌های زیرزمینی (۱۸۶۴) ترجمه رحمت الهی انتشارات جامی به همراه ترجمه نازنین و بوبوک
کروکودیل (۱۸۶۵)ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
جنایت و مکافات (۱۸۶۶) ترجمه مهری آهی انتشارات خوارزمی، اصغر رستگار انتشارات فردا
قمارباز (۱۸۶۷) ترجمه صالح حسینی انتشارات نیلوفر
ابله (۱۸۶۹) ترجمه سروش حبیبی انتشارات چشمه
همیشه شوهر (۱۸۷۰) ترجمه علی اصغر خبره زاده انتشارات نگاه
جن زدگان(تسخیر شدگان)(۱۸۷۲) ترجمه علی‌اصغر خبره‌زاده انتشارات نگاه، سروش حبیبی انتشارات نیلوفر
بوبوک (۱۸۷۳) ترجمه رحمت الهی
جوان خام (۱۸۷۵)ترجمه رضا رضایی انتشارات اختران، عبدالحسین شریفیان انتشارات نگاه
نازنین (۱۸۷۶) ترجمه رحمت الهی
ماری دهقان (۱۸۷۶) ترجمه رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
رویای مرد مضحک (۱۸۷۷)ترجمه پرویز همتیان بروجنی در کتاب شبهای روشن و پنج داستان دیگر، رضا رضایی در کتاب رویای آدم مضحک (هفت داستان کوتاه)
برادران کارامازوف (۱۸۸۱) ترجمه صالح حسینی انتشارات ناهید
خطابهٔ پوشکین ترجمه ی دکتر سعید حمیدیان و کامران فانی
دفتر یادداشت روزانهٔ یک نویسنده ترجمه ابراهیم یونسی انتشارات بزرگمهر


برای دانلود این کتاب ارزنده اینجا کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.