۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

اخوانی ديگر



علي باباچاهي

علی باباچاهی

در فيلمنامه يا نمايشنامه يي که ژان کوکتو نوشته است يکي از شخصيت ها به ديگري که شاعر شناخته شده يي هم هست مي گويد که عيب تو اين است که براي نوآوري حد و مرزي قائل هستي، شاعري ديگر اما بيرون از اين نمايشنامه يعني در دنيايي خيلي واقعي معتقد است که من براي نوآوري اهميت بسياري قائلم اما نمي خواهم به بهاي مدرنيست بودن تروريست از کار در بيايم. 
واقعيت امر اين است که ديگر مدت ها است تکليف خواننده حرفه يي و منتقد شعر با نحوه و ميزان نوآوري هاي مهدي اخوان ثالث روشن شده است. وقتي به ياد مي آوريم که او از اولي هاي مکتب نيمايي است بسياري نکته ها روشن تر مي شوند. براي اينکه در رديف اولي ها قرار بگيري قطعاً بايد سهم تو از نوآوري چشمگير و قابل درنگ باشد ورنه تسلط بر اوزان و فن بلاغت که اموري هستند اديبانه و مثلاً مريدپسندانه چندان چاره ساز نيست. مي دانيد که نوشتن «کتيبه»، «قصه شهر سنگستان»، «مرد و مرکب» و چندين و چندهايي ديگر را فقط شاعر سترگي همچون اخوان ثالث مي تواند بنويسد. بگو نقادي، بگو داستان سرايي، بگو نظم آوري اما آيا هر شاعري از عهده نوشتن چنين آثاري برمي آيد. افزون بر اين وقتي به «آنگاه پس از تندر» و شعرهايي از اين دست مي رسيم به عينه درمي يابيم که با واقعيت هايي در عالم هنر روبه روييم که در کنار ديگر واقعيت ها قد برافراشته و چيزي از خود کم نگذاشته اند. خيلي پيش از اين اما بر شعر «آنگاه پس از تندر» اخوان (از اين اوستا، ص 40 به بعد) درنگ کرده ام و اکنون نيز برآنم که سرخوشي هاي آن درنگ جانانه را هرچند به اشاره با دوستداران شعر پيشرو ايران در ميان بگذارم، به گمان من اخوان با اين شعر در مقايسه با ديگر شعرهايش در «وضعيت ديگر»ي قرار مي گيرد چرا که در «آنگاه پس از تندر» اخوان واقعيت ها را مي کاود تا از آن واقعيت تازه يي بپردازد. درست است که نوآوري در شعر اخوان در قاب سنت مي درخشد، اما سنت در شعر اخوان به تعبير اليوت به معني حفظ پاره يي اعتقادات جزمي نيست. بر همين مبنا مي گويم که در اين شعر مثل رمان نوگرا، آغاز به مفهوم قراردادي آن وجود ندارد. خواننده آشنا با شعرهايي همچون «کتيبه» و ... ناگهان در وسط شعر پرتاب مي شود. شاعر بر آن است که به تعبير ويرجينيا وولف ذرات را همچنان که بر ذهن آدمي فرود مي آيد ثبت کند. علاوه بر آغاز نامنتظر اين شعر با فضايي تازه و حدوداً غافلگيرکننده روبه رو هستيم؛ فضايي که داستان و تصوير را به هم گره مي زند و داستاني که به منزله رويا تصاويري کابوس گونه را با ساختاري ظاهراً پيچيده پيوند مي دهد. واقعيت ها و مشهودات عيني اين بار به گونه يي در تصرف شعر اخوان برمي آيد که خواننده را در فضايي غريب و متفاوت قرار مي دهد. تصاوير و تداعي هاي هول آور و فضاي سوررئاليستي شعر، در عين استقلال ، با قصه نو و هنر مدرن شباهت زيادي دارد. فضاسازي هاي شعر اخوان به طور کلي جذاب و منحصر به فردند، اما مفروضاتي چند از شعر سنتي گاه باعث مي شود که لحظاتي از شعرهاي ممتازي همچون «برف» و «آخر شاهنامه» و... قابل پيش بيني باشد، اما برانگيختگي سوررئاليستي «آنگاه پس از تندر» در نهايت غيرقابل پيش بيني و غافلگيرکننده به نظر مي رسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.