۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

سی گل خانم داستانی منتشر نشده از بلقیس سلیمانی

سی گل خانم
اشاره: این داستان یکی از دو داستان رد شده ممیزی ارشاد در مجموعه ی «پسری که مرا دوست می داشت» است که برای اولین بار در اینجا منتشر می شود. « خوبی سی گل خانم؟ »
« بله خانم دکتر. »
« خونه ی بابا خوش گذشت؟ »
« بله خانم دکتر. »
« حالا می خوای بری خونه ی مامان، آره؟ »
« بله خانم دکتر. »
« خوب خوش می گذرونی ها، یه سال این جا، یه سال اونجا. »


« بله خانم دکتر. »
« عادت ماهانه که نیست. »
« نه خانم دکتر. »
« پارسال که باباش آوردش عادت ماهانه بود کلی مکافات داشتیم. »
« نه عادت ماهانه نیست، خیالتون راحت. »
« نمی ترسی که سی گل جون؟ »
« نه خانم دکتر. »
« آفرین دختر گل، خب برو بالای این تخت دراز بکش، آباریکلا. »
« خب سی گل جون تا تو انگشتای دستات را بشمری، کار تموم می شه، باشه. »
« بله خانم دکتر. »
« یک. »
« خانم پرهیزی قارچ هم داره. »
« دو. »
« براش نسخه می نویسم. »
« سه. »
« دختری که مادر بالای سرش نباشه همینه، این طفلک که خودش این چیزا را نمی فهمه. »
« چهار. »
« پنج، باریکلا سی گل جون. »
« پنج. »
« بشمرش سی گل جون، شش. »
« شش. »
« هفت. »
« هفت. »
« هشت، داره تموم می شه. »
« هشت. »
« خُب خانم پرهیزی، سی گل جون صحیح و سالمه. »
« خدا را شکر خانم دکتر. »


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.