۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

بازی داستانی از ایتالو کالوینو


بازی

شهری بود كه در آن، همه چیز ممنوع بود.
و چون تنها چیزی كه ممنوع نبود بازی الك دولك بود، اهالی ‌شهر هر روز به صحراهای اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با باری الك دولك می‌گذراندند.
و چون قوانین ممنوعیت نه یكباره بلكه به تدریج و همیشه با دلایل كافی وضع شده بودند، كسی دلیلی برای گلایه و شكایت نداشت و اهالی مشكلی هم برای سازگاری با این قوانین نداشتند.
سال ها گذشت. یك روز بزرگان شهر دیدند كه ضرورتی وجود ندارد كه همه چیز ممنوع باشد و جارچی‌ها را روانة كوچه و بازار كردند تا به مردم اطلاع بدهند كه می‌توانند هر كاری دلشان می‌خواهد بكنند.
جارچی ها برای رساندن این خبر به مردم، به مراكز تجمع اهالی شهر رفتند و با صدای بلند به مردم گفتند:”آهای مردم! آهای ... ! بدانید و آگاه باشید كه از حالا به بعد هیچ كاری ممنوع نیست.”
مردم كه دور جارچی ها جمع شده بودند، پس از شنیدن اطلاعیه، پراكنده شدند و بازی الك دولك شان را از سر گرفتند.
جارچی ها دوباره اعلام كردند: “می‌فهمید! شما حالا آزاد هستید كه هر كاری دلتان می‌خواهد، بكنید.”
اهالی جواب دادند: “خب! ما داریم الك دولك بازی می‌كنیم.”
جارچی ها كارهای جالب و مفید متعددی را به یادشان آوردند كه آنها قبلاً انجام می‌دادند و حالا دوباره می‌توانستند به آن بپردازند.
ولی اهالی گوش نكردند و همچنان به بازی الك دولك شان ادامه داند؛ بدون لحظه‌ای درنگ.
 جارچی ها كه دیدند تلاش شان بی‌نتیجه است، رفتند كه به اُمرا اطلاع دهند.
اُمرا گفتند: ”كاری ندارد! الك دولك را ممنوع می‌كنیم.”
آن وقت بود كه مردم دست به شورش زدند و همة امرای شهر را كشتند و بی‌درنگ برگشتند و بازی الك دولك را از سر گرفتند.

ایتالو کالوینو
برگردان: فرزاد همتی و محمد رضا فرزاد
برگرفته از كتاب شاه گوش می‌كند - انتشارات مروارید چاپ اول 1382

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.